کتابخونه ی دانشگاه ما اینجوری ک طبقه دوم واسه پسراس کلا طبقه سوم واسه دخترا!بعد اسانسور طوریه  ک بچه هارو از پایین برمیداره یه بار طبقه ی پسرا وایمیسه بعد میاد بالا دوباره موقع پایین رفتنم تو هر طبقه استپ میکنه!میخاسم برم پایین اسانسورو زدم وقتی در باز شد دیدم سه تا پسر داخلن چون ظرفیت 4 نفره منم رفتم سوار اسانسور شدم و تو این حین گوشیمو دراوردم و اینستامو چک. کنم ! انقد نزدیک ب هم بودیم ک پسری ک روب روم وایسادهسرشو گرفته بود پایین  قشنگ کلش توگوشی من بود!حالا من نکه هیچ استعدادی تو عکس خوشگل گرفتن ندارم یه تعداد پیج ژست عکاسی فالو کردم تا شاید یکم عکسام شبیه ادمیزاد بشه  شانس من امروز هر چی عکس ماچ و بوس و بغل بود گذاشته بودن تو این چن ساعت !هر چیم پایین تر میرفتم بدتر میشدخلاصه تا وقتی از اسانسور اومدم بیرون رنگ لبو شده بودم :)))انقد سرم پایین بود ک گردنم درد گرف

 

فردا صب یه امتحان سخت با حجم زیاد دارم  ازین درسای تخصصی و مهم ک در طول ترم نگاشم نکردم ،تا این لحظه ام هیچی نخوندم و دیگ کم کم داشتم استرس میگرفتم !یه تعداد بک گراند عروسکی بامزه و گوگولی گذاشتم رو صفحه گوشیم و تلگرام و واتساپم شکر خدا انقد خرکیف شدم ک برطرف شد استرسم .! 

امیدوارم خیلییی گند نزنم ب امتحان فردا:)

اخریشه و دیگه راحت میشم!حالا درسته این مدت درسم نخوندم خیلی ولی دلیل نمیشه که خسته نشده باشم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها